www.royatoloui.com
نامه لیلی حسن پور، خواهر عدنان حسن پور خطاب به همه بشر دوستان و مخالفان اعدام
اشک خواهری در نگرانی اعدام برادرش
همراهان، بشر دوستان ، ای کسانی که وجدان انسانی و انسانیت در نهادتان نقش بسته...
با چشمانی پر از اشک و بغض گریه در گلو ، در حال نوشتنم. نمیدانم چگونه قلم را بر کاغذ به حرکت وادارم تا واژههای مورد نظرم را به درستی بنگارم. چشمه اشکم در حال خشکیدن است. شش ماه است چشم براهم. چشم براه عزیزترین و نازنین ترینم که از راه برسد و همچون همیشه بگوید: سلام لیلی جان...
در طول این شش ماه مدام به خود میگفتم نگران نباش، چیزی نیست. صدای درونم به من نهیب میزد که لیلی نترس ، شجاع باش ، بزودی انتظارت پایان می یابد و عزیزت بازخواهد گشت. هزاران آه و افسوس، عزیز جانم براستی دلسوز من بود. نمیدانم آنکه چنین حکم سنگینی برای برادرم صادر کرده بویی از انسانیت برده است؟ آیا اتهامات وارده به برادر من سزاوار صدور حکم اعدام است؟
تنها جرم عدنان دلسوزی برای بشریت و کتابها و نوشتههایش است. جرم او قلم او ، عشق او به مردمش ، عشق به شهرش مریوان و دریاچه زیبایمان "زریبار" است . آیا این جرائم آنقدر سنگین هستند که سزاوار حکم اعدام باشند؟
ای بشردوستان ، تا کی باید مادران بگریند و خواهران بنالند؟ تا کی باید سکوت کرد؟ چرا نباید این مسائل را به بحث و گفتگونشاند؟ آیا رواست انساها را به جرم عشق به سرزمین و عشق به مطالعه و نویسندگی به دار آویخت؟
من به مادرم چه بگویم؟ به خواهرانم چه بگویم؟ بگویم عدنان به چه گناهی به دار آویخته خواهد شد؟ عدنانی که آزارش به یک مور هم نرسیده؟ عدنانی که جز مهربانی و دلسوزی چیز دیگری در وجودش نیست؟ بر من ببخشائید اگر کلماتم زیبا و آراسته نیستند اما بدانید اگر عدنان برادر یا دوست شما هم بود و اگر شما هم عدنان را دیده بودید به من حق میدادید که بسوزم و بنالم . آخر نمیدانید که عدنان چه انسان پاک و با احساسیست. چه اندازه انساندوست و دلسوز است. نه نه من هرگز نمیتوانم باور کنم به این زودی برادم را از من خواهند گرفت....
چندی نیست که دوران کودکیمان را پشت سر نهادهایم، تازه خود را یافتهایم، ای عزیزترینم هرگز باور نخواهم کرد به این سرعت اعدام از هم جدایمان کند. من مطمئنم هنوز در جهان میلیونها انسان راستگو و بشر دوست وجود دارند که نگران زندانیان بیگناه تحت شکنجه و منتظر مرگند. شاید به همین دلیل است که توأم با اشک و نالههایم، به وجود غمخواران انساندوستمان شادم که یاریمان میکنند تا نه تنها حکم غیر عادلانه عدنان و هیوا ، بلکه تمامی احکام ناروا بر همه آزادیخواهان و حق طلبان بیگناه لغو گردد.
سرفرازم از اینکه اتهامات برادرم و کسانی همچو او که در انتظار اعدامند ، اتهاماتی است که مورد ستایش و باور همه مردم دنیا ست وآن آزادی اندیشه و بیان ، آزادی قلم و عشق به حقیقتهاست. حقیقتهایی که هرچند امروز مرا گریان و نالان کرده و فرصت اندکی میان ما و جدایی ابدی باقی گذاشته است....
آزادیخواهان جهان!
مدافعان حقوق بشر !
در مقابل اشک خواهران بیدفاع و قلب بیمار مادران پیر که با صدور حکمی ناروا ناچار به تحمل اندوه جانکاه انتظار روز اعدام و مرگ عزیزانشان هستند بی تفاوت نباشید . آنها تنها و بی پناه به شما پناه آوردهاند. به فریادشان برسید...
لیلی حسن پور
ترجمه از کوردی: رویا طلوع
جمعه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۶
www.royatoloui.com
ارسال شده توسط
Rahman Javanmardi
op
۱۱:۱۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر